آپ قبلیم اصلا خوب نبود. تو این سبک کارم جالب نیست. اول اینکه از یه سری نماد استفاده کرده بودم که اونا فقط پیش خودم تعریف شده بودن و این زیاد جالب نیست. دوم این که از نظر ادبی هم زیاد جالب نبود. در کل ساحل واسه من معادل تمام داشته هایی هست که یک روزی از دست رفته و الان به بزرگترین آرزوهایی تبدیل شده که یک نفر می تونه داشته باشه. دست نیافتنی بودن این آرزو ها چیزی نیست که نیاز به گفتن داشته باشه. به هر حال هر اشتباهی یه تاوانی داره. گاهی از دست دادن تاوانی می شه که ما حتی حق اعتراض بهش رو نداریم. اما وقتی میاد میگه این دریاست که ساحل رو می سازه حرف قشنگی می زنه چون تعریف متفاوتی از ساحل داره.
بیگانه نوشت:
Somebody rip my heart out
And leave me here to bleed
Is it enough to die?
Somebody save my life
I'd rather be anything but ordinary please
به بهشت که رسیدی برایم نامه بنویس
حال که آنجا زندان ابدی توست
نامه را به باد بده تا برایم بیاورد
در جهنم باد بهشتی چه صفایی دارد!
اینجا هنوز کنار ساحل ایستاده ام
باد با موج می آید موج با آتش
آتش بر ساحل می بارد و من می سوزم
نامه را به باد نده
اینجا رویای ساحل بهشتی را باد می سوزاند
راستی شنیده ام بهشت زندان نیست
بهشتیان زندانی اند