آرینوس

از مرگ نترسید از این بترسید که وقتی زنده اید چیزی درون شما بمیرد...

آرینوس

از مرگ نترسید از این بترسید که وقتی زنده اید چیزی درون شما بمیرد...

...

گاهی وقتا هوس می کنم بیام یواشکی نگات کنم


نظرات 7 + ارسال نظر
پــانـــدول پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:05 ق.ظ http://pendulum.persianblog.ir/

یواشکی نمیخواد
هر وقت دلت خواست بیا نیگام کن

یکی اینو از برق بکشه:دی

دختر اسفند پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:16 ق.ظ http://www.alachigheeshgh.persianblog.ir

سلام
بهههههههههههههههه
کیو ؟؟؟
شیطنت نکنید زشته یواشکی

سلام
آره دیدم خاک گرفته حسابی گفتم یه آب و جارویی بکنم.

شهرزاد پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:58 ق.ظ http://hichopoch.blogsky.com

وقتی‌ نشه نگاه کرد چی‌ وحید؟!

اون وقته که میای تو وبلاگت می نویسی:
گاهی وقتا هوس می کنم بیام یواشکی نگات کنم

نگار پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:35 ق.ظ http://negarname.blogfa.com/

یواشکی جالب تره

مسافر تنها پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:36 ق.ظ http://mehraboun.blogfa.com

نکنه خبراییه به ما نمیگی

خبر اینکه
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود

لیلیl پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ق.ظ http://www.llleilaa.blogfa.com

دو تا فوت کن!
داشتم با ماشینم می رفتم سر کار که موبایلم زنگ خورد.
گفتم: بفرمایید الووو.. ،
فقط فوت کرد!
گفتم: اگه مزاحمی یه فوت کن اگه میخوای با من دوست بشی دوتا فوت کن!
دوتا فوت کرد .
گفتم: اگه زشتی یه فوت کن اگه خوشگلی دوتا فوت کن دوتا فوت کرد!
گفتم: اگه اهل قرار نیستی یه فوت کن اگه هستی دوتا فوت کن دوتا فوت کرد!
گفتم: من فردا میخوام برم رستوران شاندیز اگه ساعت دوازده نمیتونی بیای یه فوت کن اگه میتونی بیای دوتا فوت کن!
دوباره دوتا فوت کرد. با خوشحالی گوشی رو قطع کردم. فردا صبح حسابی بخودم رسیدم بهترین لباسمو پوشیدم و با ادکلن دوش گرفتم تو پوست خودم نمی گنجیدم. فکرم همش به قرار امروز بود. داشتم از خونه در میومدم که زنم صدام کرد و گفت ظهر ناهار میای خونه؟ اگه نمیای یه فوت کن اگه میای دوتا فوت کن

ناهید پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:43 ب.ظ

ای شیطون...

نه په!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد