آرینوس

از مرگ نترسید از این بترسید که وقتی زنده اید چیزی درون شما بمیرد...

آرینوس

از مرگ نترسید از این بترسید که وقتی زنده اید چیزی درون شما بمیرد...

غم افزایی مثبت


تا حالا به دستشویی رفتن بچه کوچولوها که تازه یاد گرفتن خودشون برن دستشویی دقت کردید؟
اول میرن جلو در دستشویی
با توجه به این که پشتشون به جمعیت هست و نمی تونن جمعیت رو ببینن فرض رو بر این میذارن که جمعیت هم اونا رو نمی بینه
در این لحظه شلوار و هر آنچه مانع انجام این عمل مهم می شه رو در میاورند
...(این تیکش رو احتمالا نتونستید ببینید البته بسته به اندازه ی خونه و با توجه به باز بودن در، هر کس به قدر کفایت می شنود و می بوید)
بعد میان بیرون و در این حالت با جمعیت روبرو هستن
خجالت که نمی دونن چیه، کافیه این وسط یکی هم بگه: شلوارتو بپوووووووووووووش! تا بچه ذوق کنه و در انجام این عمل مهمتر سستی به خرج بده:دی

مقایسه ی بین این بچه ها و وبلاگ نویس های امروز می تونه جالب باشه.
حتی اگه از این نکته بگذریم که وبلاگ نویس های امروز همون بچه های دیروز بودن:دی
از این که همون رفتار هارو در سطوح و اشکال مختلف حفظ کردیم، نمیشه گذشت.
غم افزایی پدیده ای هست که بین وبلاگ نویس ها رایج شده اونم در حد مرگ!:دی
باهم تو آپ های بعدی به این مسئله می پردازیم .

آره!

یه گنگیش بود گشنه بود داش می مرد دونه پیدا کرد خورد تو گلوش گیرکرد مرد


بعدا نوشت:

اگه دقت کرده باشین از علائم نگارشی استفاده نکردم و همه چیز رو پشت سر هم اوردم که به شیوه های مختلف بشه خوندش چون که:

خیلی چیزا می شه از این آپ نتیجه گرفت. و اشکالی نداره بین نتیجه گیری ها اختلاف باشه و هر کی هر درسی دلش می خواد بگیره رو یا نیاز داره بگیره رو برداشت می کنه.

اما لازمه که چیزی که پشتش بود رو بگم.

گنگیش منم/تویی/اصلا یه آدمه

گشنه بودن کنایه از خواستن چیزیه که الان نیست/نداریمش/حسرتش رو می خوریم

داش می مرد کنایه از به مردگی کشیده شدنه

دونه اون چیزه که اومده سراغمون

تو گلوش گیر کرد و مرد بر می گرده به خوردن/خوردنه ایراد داشته/خوردنه بر می گرده به گشنگیه/ گشنگیه ایراد داشته/گشنگیه بر می گرده به گنگیش/گنگیشه ایراد داشته

حالا واسه اشخاص مختلف متفاوته و تو یه مرحله از این ایرادا که گفتم قرار دارن

یه گنگیش وقتی ایراد داشته باشه می تونه یه آدم پر توقع باشه یا خیلی چیزای دیگه

گشنگیه یه گنگیش ایراد داشته باشه اشاره به این داره که این خواستنه می تونه کاذب باشه و گاهی ما از چیزی که نداریم یه بت میسازیم.این دوری باعث میشه کور باشیم نبینیم ایراداشو و همین که نداریمش رو بذاریم به حساب اینکه چون ما نداریمش حتما لیاقتش رو نداریم پس باید چیز بزرگی باشه.همه ی اینا ناخودآگاه صورت می گیره.حالا بازم همین جا واسه افراد مختلف متفاوت می تونه باشه.کلا من موقعی که این رو نوشتم دو تا درس مختلف رو از هر جمله می خواستم ارائه کنم دیگه الان همشون رو نمی گم که گیج نشید.

حالا این خوردنه با توجه به بند بالا این معنی رو میده که بتمون رو سرمون خراب میشه تو اون یکی معنای دیگه ای که واسش در نظر داشتم این بود که اون چیز بیاد سراغمون ولی ما باور نکنیم که داریمش و اون قدر معطل کنیم که از دستش بدیم (اون لحظه که داریم معادل زمانیه که دونه می خواد خورده بشه و این چطور خوردن در فعل خوردن مستتره)

حالا یه حرف سومی هم می خواستم بزنم که اونم می گم

فرض کنید آدمی رو که به خاطر نداشتن چیزی به مردگی کشیده شده و بار ها آرزوی مرگ کرده و یه روزی میاد و خدا اون چیزو بهش میده بعد آرزوش رو برآورده می کنه (آرزوی مرگی که کرده بودو) این تیکه اومده که سیاهی الکی رو بکوبه/سیاه هست ولی اینجا داریم یه نما از آینده رو به آدما نشون می دیم که دست از کاراشون بردارن

پ.ن1: اینا رو قبل اینکه بنویسم بهشون فکر کردما/فکر نکنید که اومدم خودم خوندم ببینم چی بهش می خوره بعد واستون بگم/اتفاقا خیلی از حرف هایی رو که گفتم خیلی سخت می شد ازش نتیجه گرفت و انتظار منم این نبود که بفهمید تمام این بعدا نوشت پست های بعدی بود که به صورت منظم و جدا جدا انجام می شد.

پ.ن2: بعضی از بحث های باز شده در بالا تو آپ های آینده پیگیری می شه.

پ.ن3: حداقل تا پس فردا که امتحانم رو بدم وقت نمی کنم سر بزنم بهتون چون من وقتی می سرم درست می خونم پست رو.حالا ممکنه یه موقع اشتباه بفهمم ولی وقتی رو که لازمه دوس دارم صرف کنم براش.

از بازی تا زندگی

امروز آخرین جلسه ی تربیت بدنی بود. داشتیم فوتبال بازی می کردیم که یکی پیشنهاد داد ارتفاع حلقه های بسکتبال رو بیاریم پایین و همه بسکتبال بازی کنیم.فکر نکنم نیاز باشه بگم اولین نفری که از این پیشنهاد استقبال کرد کی بود.:دی دیگه همه مثل متینی که بهش توپ بکستبال داده باشن جو گیر شده بودن و می خواستن اسلم دانگ کنند! من که منم هم دوست داشتم:دی چیزی که من تو این بازی از خودم دیدم این بود که وقتی حرکات ابتدایی این ورزش مثل سه گام و حتی حرکت با توپ رو بلد نیستم نمی تونم تو تیم نقشی رو به خوبی ایفا کنم.

حالا اگه این نتیجه گیری رو به جامعه تعمیم بدیم جالب می شه.

الان جامعه ی ما تشکیل شده از من و تویی که اومیدم مسئولیت های مختلف رو به عهده گرفتیم ولی مفاهیم ابتدایی رو بلد نیستیم.

شکست

 منبع 

من از یک شکست عاشقانه می آیم، بگذار همه برای این اعتراف تلخ سر زنشم کنند. 

شکست نه برای پنهان کردن است نه بهانه پنهان شدن. 

همه میگویند از صبح بنویس، از آفتاب و من چگونه از خورشید بنویسم وقتی تمام وقت، باران پنجره چشمانم را شسته است؟ 

بی ستاره ام و زرد با طعم معطر پاییز، که حضورش تنها معجزه ی لحظه های تنهایی من است. 

قیمت وفا شاید گران تر از آن بود که بهانه دوست داشتنی زندگیم از عهده ی داشتنش بر آید. 

سقف اعتماد تعمیریست، مدام چکه میکند، آغوش ترانه ها همچنان از عطر تن او که باید پر باشد خالی ست، نمیتوانم باورش کنم نه رفتنش نه ماندنش را. 

مهم نیست تمام سر زنش ها را می پذیرم به بهانه ی تولد حقایق غم انگیزی که درد را به درد می آورد و آتش را میسوزاند. 

اگر ترانه ها ثمره خیال بود به جنون نمی رسید، اعتراضی نیست کسی که به او نمی رسد به جنون رسیده از او راضی ست. 

خلاصه غم سنگینی ست اگر سر نخواستن دلی دعوا باشد. 

اما همیشه حق با برنده ها نیست، می شود در عین بازنده بودن سر بلند بود و او را از کوچه پس کوچه های دنیا گدایی کرد. 

قرار بود چیزی بگویم: 

سخت است 

بی علاج است 

دانستنش آدم را کم کم میکشد 

گریه ی شبانه می آورد 

  اون یکی رو جز من داشت 

سکوت میکنم تا به خاک سپردن آخرین خاکستر های آرزوی بر باد رفته ام آبرومندانه باشد. 

گریه میکنم با شکوه، مثل اقیانوس، بلند مثل اورست، او نمی شنود و نمی داند که ماه، خوشبختی مشترک همه ی بی ستاره هاست. 

یک سوال کوچک می ماند برای پرسیدن از کسی که بی پاسخ ترین سوال آشفته من است: 

 

 چی کار کرد اون دل سادم                                  که از چشم تو افتادم؟    

خودخواهی

خودخواهی همیشه این نیست که همه چیز رو برا خودت بخوای 

گاهی وقتا خواستن خوشی واسه دیگران خودخواهی می شه 

گاهی وقت ها اینکه خودت رو تو موقعیتی قرار بدی که همش درد بیاد براتو و به جاش سعی کنی اطرافیانت رو به خیلی چیزا برسونی خودخواهیه 

گاهی وقتا این که بخوای اطرافیانت به چیزایی که می خوان برسن خودخواهیه 

گاهی وقتا نقش بابا بزرگ رو بازی کردن خودخواهیه 

من خودخواه بودم 

تو خودخواه بودی 

تو هم همین طور 

کاش وقتی چیزی نمی شه دنبال درکش بریم تا اینکه بخوایم با سمبل کاری یا به زور اون کارو انجام بدیم. 

بیاین خودخواه نباشیم