آرینوس

از مرگ نترسید از این بترسید که وقتی زنده اید چیزی درون شما بمیرد...

آرینوس

از مرگ نترسید از این بترسید که وقتی زنده اید چیزی درون شما بمیرد...

انتقاد از خود

آپ قبلیم اصلا خوب نبود. تو این سبک کارم جالب نیست. اول اینکه از یه سری نماد استفاده کرده بودم که اونا فقط پیش خودم تعریف شده بودن و این زیاد جالب نیست. دوم این که از نظر ادبی هم زیاد جالب نبود. در کل ساحل واسه من معادل تمام داشته هایی هست که یک روزی از دست رفته و الان به بزرگترین آرزوهایی تبدیل شده که یک نفر می تونه داشته باشه. دست نیافتنی بودن این آرزو ها چیزی نیست که نیاز به گفتن  داشته باشه. به هر حال هر اشتباهی یه تاوانی داره. گاهی از دست دادن تاوانی می شه که ما حتی حق اعتراض بهش رو نداریم. اما وقتی میاد میگه این دریاست که ساحل رو می سازه حرف قشنگی می زنه چون تعریف متفاوتی از ساحل داره.


بیگانه نوشت:

Somebody rip my heart out
And leave me here to bleed
Is it enough to die?
Somebody save my life
I'd rather be anything but ordinary please

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:51 ب.ظ

من اینک در رواق کهکشانها

در آوای حزین کاروانها

در آن رنگین کمان پیر و خسته

در آن اشکی که بر مژگان نشسته

در آن جامی که خالی مانده از می

در آوایی که برمیخیزد از نی

نشانی از تو می بینم ...
.
.

سراغی از تو می گیرم ..



با این توضیحات بازم مفهوم پست قبلی رو خوب متوجه نشدم اگه تونستی یکم بازش کن

چشم فقط قبلش خودتون رو معرفی کنید لطفا

پــانـــدول پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:26 ق.ظ http://pendulum.persianblog.ir/

در مورد آپ قبلیت و این پستت که یه جورایی نقد اونه , نمیدونم چی بگم

اما خب بیگانه نوشتت برام جالب بود

من خودمم نمی دونم چی باید بگم در موردش:دی

کلا شعرای جالبی دارن موزیک های راک

دختر اسفند پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:40 ق.ظ http://www.alachigheeshgh.persianblog.ir

امیدوارم به ساحل رویاهاتون برسید هر چقدر هم که دور باشه

هه:دی ممنون

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد