آرینوس

از مرگ نترسید از این بترسید که وقتی زنده اید چیزی درون شما بمیرد...

آرینوس

از مرگ نترسید از این بترسید که وقتی زنده اید چیزی درون شما بمیرد...

یه سوال!

پیش از آپ امشبم باید به این نکته اشاره کنم که یکی از دوستان انتقادی کردن که بررسی کردم دیدم درست می‌گن. این دوست عزیزمون مطرح کرده بودن که وقتی من خودم رو نقد می‌کنم یا خودم رو به نوعی به عنوان یه آدم نه چندان خوب معرفی می‌کنم، یه جورایی تاثیر معکوس رو ذهن مخاطب می‌ذاره و به نوعی ریاکاری پیش میاد. اول اینکه سعی می‌کنم این کارو انجام ندم. دوم اینکه تا حالا حتما متوجه شدید که با خودم مشکل دارم، یه جورایی با خودم درگیرم. از اونجایی که بعضی وقت‌ها آدم نیاز پیدا می‌کنه که یکی بهش فحش بده یا دعواش کنه، من هر چند وقت یه بار میام کل آپ‌هام رو می‌خونم پس موارد  قبلی رو بذارید پای همین موضوع و نیاز نیست عکس‌العمی نشون بدید.


یه سوال!

اگه یکی از دست شما طوری ناراحت باشه که دیگه نخواد شمارو ببینه،بشنوه و حتی بخونه، شما چی کار می‌کنید؟ با این فرض که آدم خوب و ارزشمندیه

نظرات 7 + ارسال نظر
غزال ناصرپور فریور شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:43 ب.ظ http://www.az-hamin-khak.blogsky.com

سلام سلام
خوبی؟ عید مبارک/سیزده به در خوب بود؟ بیا منو ببین با باباییم

سلام
ممنون/همچنین/مرسی که پرسیدی/دارم میام

شادی(سوراخهای ذهن من) شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 ب.ظ

سلام خوبی؟؟خوبم
جواب سوالت خب من سعی میکنم از دلش در بیارم و یه مدت میزارم با خودش باشه و دوباره میرم طرفش که ازش دلجویی کنم تا مبادا این دوستی رو از دست بدم

سلام/مرسی/
خب این دلجویی یا از دلش درآوردن رو چه جوری انجام میدی؟

ابراهیم یکشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:44 ق.ظ

سلام وحید جان (چشمک)

خوبی؟

ای بابا! چه آدمی شدیا. انسانیتت که از دست رفته، خود درگیری هم که داری، دیگه چی؟!

در مورد سوالت، من قبلنا هر چقدر هم که ناراحت بودم عکس العملی نشون نمی دادم تا اون شخص ناراحتیش از بین بره و برگرده و اگر هم بر نگشت، بازم صبر می کردم و بازم صبر.

اما الآن اگه این شرایط رو داشته باشم، تمام تلاشمو می کنم که ناراحتی از بین بره.
حالا با معذرت خواهی، التماس و هر ابزاری که بشه برای حل مشکل استفاده کرد.

سلام پسر /کجایی پیدات نیست؟!

مرسی/تو خوبی؟

آره دیگه آدم که رفیقاش دونه دونه بذارن برن همین جوری میشه

اگه معذرت و التماس جواب نداد چی؟

پسر خیلی خوشحالم کردی با حضورت/فکر کنم آخرین بار هم مثل الان بعد یه غیبت طولانی اومدی و یه کامنت گذاشتی و رفتی دوباره. کجاهایی؟ چی کارا می کنی؟ چقدر دلم هوای وبلاگتو کرده بود. مثل این فیلم هندی ها شدم الان:دی

مسافر تنها یکشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:28 ب.ظ http://mehraboun.blogfa.com

می خوای از اون مربی دلجویی کنی؟
نمی دونم.تو این موقعیت نبودم جوابو پیدا کردی یه ما هم بگو.


پــانـــدول یکشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:53 ب.ظ http://pendulum.persianblog.ir/

یه دوستی داشتم که میگفت (البته دقیقا یادم نیست چی رو میگفت ولی شما هر چیزی رو که میخوای در نظر بگیر)

میگفت فلان چیز مثله پروانه می مونه اگه دنبالش بدویی که بگیریش ازت فرار میکنه اما اگه ساکت بشینی میاد و روی شونه ات میشینه

البته اینجا کلی حرف پشت این ساکت نشستن هست که باید بهش دقت کنیاااااااااا و یه چیز دیگه اینکه به این تضادی که توی این جمله بود دقت کردی؟ یعنی یه تغییر اساسی نیازه

هیچ وقت اینجوری به این جمله دقت نکرده بودم! جالب بود. خیلی قشنگ این تضاد رو کشیدی بیرون

شیرین شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:58 ب.ظ

با معذرت خواهی کارت راه نمی افتاد؟
معذرت خوبه ها

البته اگه خیلی ناراحته یه خورده ولش کن تا بتونه با خودش حلاجی کنه و ببخشتت

البته امیدورام که درست شده باشه قضیه و من دیر فهمیده باشم




حلاجی که کرده منتی آخرش تصمیم گرفته نبخشه:دی

sholeh شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:05 ب.ظ

vene teke miss zambe

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد