در شهر من همه چیز سر جای خودش است گنجشک ها غارغار می کنند موش ها گربه می خورند آب سر بالا می رود شب ها خورشید معلوم است مرغ ها شیر می دهند آتش را با نفت خاموش می کنند
و زاغ را جای قناری میفروشند معیار خوبی در تعدا برجهاست کودکان مردان خانه اند دستان پینه بسته نشان از عمر رفته دیگر ندارد خلاصه چنان دنیا گشته از این وارونه ها پر که روح از تن رخت بر نبسته جهنم را به جان و دل چشیدم
خیانت به معنای صداقت شده...
بی تفاوتی برچیده شده...
احساس هم نمرده...
کاش در شهر ما هم همه چیز سرجای خودش بود آقای وحید؛
خوش به حالتان با شهرتان...
آره واقعا خوش به حالم
باز هم رسید شبی که حتی دیدن ماه هم در ایران سیاسی میشود
آخ گفتی.
همه چیز قاطی پاطیه فقط مونده ما دور از جونمان ار ار کنیم.
:دی
مارو از نوشتن جمله آخر معاف کن
بده تیر خلاص رو دادم خودت بزنی؟
فریاد آزادی را با گلوله خفه می کنند ...
تزویر را نماز شب می کنند
مادران را بی حرمت می کنند
عبای معنویت بر سر چهارپایان می کشند و ...
زنده ماندن برای مردن و مردن برای زنده بودن است.
۶۸۱۸۳
شما جز اولی ها هستی.
چقدر بده رودربایستی:دی
و زاغ را جای قناری میفروشند
معیار خوبی در تعدا برجهاست
کودکان مردان خانه اند
دستان پینه بسته نشان از عمر رفته دیگر ندارد
خلاصه چنان دنیا گشته از این وارونه ها پر
که روح از تن رخت بر نبسته جهنم را به جان و دل چشیدم
سلام خوبین؟؟
جملات اخر اگه بی تناسب بود ببخشید یهو به زبون اومد و نوشتم تا از دلم باشه حتی با بی تناسب بودنش
سلام.ممنون
نه خوب بودن
درد که دارند با سیلی صورت سرخ می کنند
عاشق که می شوند فرار می کنند
بهم بگو برای شاد شدن چه راههایی هست
تو وبلاگم
شما اول شادی رو تعریف کن واسه من